در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم نظرات شما عزیزان:
|
درباره ی وب![]()
زندگی تلخ ترین خواب من است! خسته ام... خسته از این خواب بلند! آرشیو مطالبنویسندگانمحدثه
دوستان
بهترین موسیقی های رپ و پاپ
کیت اگزوز ریموت دار برقی |